یکی از مهمترین مهارتهایی که بنظرم هر صاحب کسب و کاری باید بلد باشد، متقاعدسازی دیگران است. البته منظورم از دیگران، هر کسی نیست ها! بحثِ من فقط در زمینههایی است که واقعاً این متقاعدسازی برایتان کاربرد دارد. حالا درباره کاربردش در این مقاله صحبت میکنم.
در مسیر کسب و کارتان، مطمئنم خیلی وقتها فرصتهایی پیش میآید که فقط باید تکنیکها و اصول متقاعدسازی را بلد باشید تا بتوانید پیشرفت کنید و خیلی سریعتر از چیزی که فکرش را میکنید، به اهدافتان برسید.
در این مقاله، قرار است باهم زوم کنیم رویِ اصول متقاعدسازی؛ اینکه چطور یک نفر را متقاعد کنیم تا کسب و کارمان را راهاندازی کنیم یا پیشرفتش بدهیم. مطمئن باش 5 دقیقه ارزشش رو داره! 😉
اصول متقاعدسازی، کجاها کاربرد دارد؟
متقاعدسازی همه جایِ زندگی کاربرد دارد ولی خُب من فقط قرار است کاربردهایی از آن را بگویم که در کسب و کار به دردتان بخورد. یعنی اینجا مثلاً قرار نیست یاد بگیریم چطور بزور پُفَک را از دستِ علی بگیریم؟ (معلومه با مُشت 👊؛ . . . شوخی کردم!)
بریم سراغِ اولین و بنظرم، مهمترین کاربرد!
اصول متقاعدسازی برای سرمایهگذاری روی پلن شما
فکر میکنم سرمایه، دغدغه ذهنی خیلی از شماها باشد. حق هم دارید؛ بالاخره سرمایه یکی از عناصر مهم برای شروع کسب و کار است. فرض کنیم شما به سرمایه زیادی نیاز دارید تا یک ایدۀ توپ را پیادهسازی کنید.
با یک نگاه ساده، شاید فکر کنید مراحل جذب سرمایه اینطوری است:
- نوشتن بیزینس پلن
- رفتن پیشِ سرمایهگذار
- و تمام!
ولی بیایید یکم دقیقتر به موضوع نگاه کنیم:
- فکر، فکر و فکر!
- طراحی بیزینس پلن مناسب!
- تحقیق درباره سرمایهگذاران
- انتخاب سرمایهگذار خوب
- ارائه طرح به سرمایهگذار در جلسات متعدد
- پیادهسازی تکنیکهای متقاعدسازی در جلسات
خُب همین مورد آخرش را ببینید؛ وقتی صحبت از این میکنم که در چند جلسه باید طرحتان را ارائه بدهید، فقط زمانی میتوانید موفق شوید که تکنیکهای متقاعدسازی را بلد باشید. وگرنه این همه ایده، این همه سرمایهگذار! قول میدهم بدون پیادهسازی اصول متقاعدسازی، یک ریال هم سرمایه جذب نکنید!
این از این؛ پس یکی از جاهایی که متقاعدسازی خیلی بهدردتان میخورد، جذب سرمایه است.
نکتۀ مهم: بهترین ایدههای دنیا، بخاطر بهکار نبردن اصول متقاعدسازی، هیچوقت به مرحلۀ اجرا نرسیدند!
همکاری با شرکتها یا افراد مختلف
دومین جایی که اگر متقاعدسازی بلد باشیم، یک – صفر نسبت به بقیه شرکتها جلوییم، وقتی است که بخواهیم با شخص یا شرکتی، یکسری همکاریها داشته باشیم. خُب هیچکدام از ما، دنبال همکاریها و معاملههایی نمیرویم که به ضرر شرکتمان باشد.
از طرفی، اینکه بخواهیم با یک شرکت یا شخصی در هر زمینهای چه تبلیغات، چه فروش یا اصلاً توسعه محصول و این حرفا همکاری کنیم، باید بتوانیم متقاعدش کنیم که همکاری با کسب وکار ما، واقعاً برایش سود دارد.
مثلاً فرض کنید شما یک محصول خوراکی دارید و برای بستهبندیاش، تصمیم میگیرید که به یک شرکت دیگر این کار را بسپارید. اینکه چطور با یک هزینه خوب که هم برای کسب و کارتان بصرفه باشد و هم طرف مقابل راضی شود، معامله را جوش بدهید، فقط و فقط کارِ اصول متقاعدسازی و اصول و فنون مذاکره است.
5 تکنیک و اصول متقاعدسازی
از آجر و دعوا که بگذریم (😁🤣)، اینجا چند تا تکنیک برایتان آماده کردم که اگر بلد باشید، میتوانید در هر زمینهای، شخص یا شرکتی که قرار است وارد مذاکره با آنها شوید را متقاعد کنید تا با شما همکاری کند. فرقی نمیکند که بخواهید برای پلن تجاری و ایدهای که دارید سرمایه جذب کنید یا با شرکتها و اشخاص مختلف، همکاری کنید؛ به هر حال این 12 تکنیک، همه جا به دردتان میخورند.
اولین مورد که خیلی بنظرم جالبه! 🤩

1. اثر ارابۀ موسیقی
بگذارید این تکنیک جالب را با یک مثال برایتان بگویم . . .
تویِ یک گروه ارکستر، همه از یک نفر تبعیت میکنند. یعنی هر چه رهبر ارکستر بخواهد، دقیقاً نوازندگان هم همانطوری پیش میروند و هر کسی، به نفرات کناری و جلویی خودش و همچنین رهبر ارکستر توجه میکند. شاید خیلی از همان نوازندگان، نُتهای خیلی بهتری در ذهنشان باشد و دلشان بخواهد اجرایشان کنند؛ ولی خُب هیچکس این کار را انجام نمیدهد.
اثر ارابۀ موسیقی، اثری است در اقتصاد، سیاست و موسیقی که به معنای تقلید یک گروه کوچک از یک گروه بزرگتر است. یعنی مثلاً وقتی شما میبینید همه عاشق یک خواننده پاپ شدند، ناخودآگاه ترغیب میشوید و احتمالاً طرفداریاش را هم میکنید؛ بدون اینکه دقت کنید اصلاً دوستش دارید یا نه. (مورد داشتیم اصلاً طرف پاپ دوست نداشته! 😑)
حرف حساب اثر ارابه موسیقی این است که وقتی یک عدهای متوجه شوند اکثر مردم یک تفکری دارند، احتمال اینکه بدون فکر کردن، همان تفکر اکثریت مردم را قبول کنند، خیلی خیلی بیشتر میشود.
حالا این را گفتم تا برسم به اینکه شما هم جلویِ یک نفر یا اعضای یک شرکت نشستید، سعی کنید از کلمات و جملاتی استفاده کنید که روی آنها، تاثیری مثل همین ارابه موسیقی بگذارد.
مثلاً بگویید: “من فکر میکنم از آنجایی که بقیه سرمایهگذاران به این ایده تمایل نشان دادند، . . .” وقتی اینطوری حرف بزنید، احتمالش خیلی زیاد میشود که فکر کند چون بقیه موافقند، پس حتماً ایده خوبی است و خودش را در گروه همانها قرار بدهد.
2. رفتار صمیمانه و کنترل شده
دومین تکنیکی که خیلی خیلی جواب میدهد، این است که روی رفتارتان کنترل داشته باشید. اگر جایی نیاز به لبخند است، لبخند بزنید و اگر جایی بحث آنقدری جدی است که لبخند هیچ معنایی ندارد، سعی نکنید با لبخند صحبت کنید.
مثلاً وقتی دارید درباره یک بخشی از پلن کسب و کارتان حرف میزنید، اگر به جایی رسیدید که یکم بحث فان بود، بد نیست یکم خنده هم قاطی حرفهایتان کنید. باور کنید شما هم جای سرمایهگذار یا هر کسی که باید به حرفهایتان گوش بدهد باشید، وقتی یکی دائماً با یک لحن حرف بزند، فقط و فقط خستهتان میکند.
رفتار صمیمانه هم همیشه جواب میدهد. البته فکر نکنید منظورم از صمیمانه، داداشیطوری هست ها! دست انداختن پشت گردن طرف مقابل یا درست ننشستن، اسمش صمیمانه بودن نیست.
3. تعریف و تمجید
هیچکس از این بدش نمیآید که کسی از او تعریف و تمجید کند. حالا نه اینکه یک تعریفهای عجیب غریبی کنید؛ ولی خُب اگر سعی کنید بهصورت مستقیم و غیرمستقیم از طرف مقابلتان تعریف کنید، احساس خوبی نسبت به شما و حرفهایی که میزنید، پیدا میکند.
مثلاً اگر قرار است با یک شرکتی همکاری کنید و با مدیرش جلسه دارید، حتماً یکسری حرفها پیش میآید که بتوانید از شرکت یا نحوه مدیریتی که دارد، به شیوۀ درست و اصولی تعریف کنید.
حالا اصولی یعنی چی؟ یعنی اگر مثلاً به شما گفت که: “من برای کارمندانم تفریحاتی فراهم کردهام تا خسته کار نشوند” شما در جواب نباید بگویید که: “شما چقدر مدیر خوبی هستید” یا “مدیریت شما عالی است!“. وقتی میگویم اصولی، یعنی اینطوری واکنش نشان بدهید: “منم موافقم؛ بنظرم این کار خیلی راندمان کاری کارمندان رو بالا میبره“.
4. شناسایی اهداف طرف مقابل
یکی از اصلیترین دلایلی که یک نفر متقاعد میشود به شما سرمایهای بدهد یا همکاری کند، این است که ببیند حرفهای شما ارتباط خیلی خوبی با اهدافش دارد. یکسری اهداف خُب مشخص هستند و نیازی نیست کلی دنبالش بروید تا متوجه شوید. مثلاً الان همه میدانیم که اکثر سرمایهگذارها در ایران، دنبال ایدههایی هستند که زودبازده باشد.
ولی یکسری اهداف هم هستند که در حین صحبت کردن با طرف مقابل متوجهاش میشوید. باید بارها و بارها تمرین کنید تا بتوانید خیلی سریع هدف را متوجه شوید و در رابطه با همان صحبت کنید.
مثلاً فرض کنید شما برای اینکه محصول جدیدی تولید کنید، قرار است با یک شرکت دیگر همکاری کنید. خُب مشخص است که همه دنبال سودِ بیشتر هستند؛ ولی بین حرفها اگر متوجه شدید هدف مدیر شرکت رسیدن به n فروش در 6 ماه است و طرح شما هم تا حدودی مثل همین است، چند باری روی همین موضوع تمرکز کنید و دربارهاش حرف بزنید.

5. شفافیت و صداقت
دو اصل خیلی مهم که تاثیر زیادی هم تویِ نتیجه صبحتها و مذاکرات میگذارند، شفافیت و صداقت است. باور کنید خیلی راحت میتوان فهمید که یک نفر تمام حرفهایش بی اساس است و فقط برای اینکه مثلاً سرمایه جذب کند، اغراق میکند.
حرفهایتان را هم خیلی پیچیده نکنید که اصلاً طرف مقابلتان متوجه نشود. راحت و شفاف حرف بزنید. وقتی سخت صحبت کنید، ذهن مخاطبتان را فقط درگیر درک کردن حرفهایتان میکنید نه فکر کردن به نتیجه آنها!
خلاصه اینکه . . .
تمام این تکنیکها و اصول متقاعدسازی که در این مقاله گفتم، بخشی از مهمترینها بودند که اگر واقعاً خیلی خوب اجرایشان کنید، به نتیجه خیلی خوبی میرسید. فقط فراموش نکنید که قرار نیست دائماً اینها را برای هر جلسه در ذهنتان مرور کنید؛ آنقدر تمرین کنید تا برای مواقع مهم، به این رفتارها عادت کرده باشید.
شما چه روش دیگری برای متقاعدسازی میشناسید؟