7 تفاوت اساسی که کارمندان و کارفرمایان را از هم متمایز می‌کنند

یک نگاه کلی که به آدما بیاندازید، متوجه می‌شوید اکثراً جزء دو دسته هستند؛ یا کارمند هستند یا کارآفرین.

نمی‌دانم شما جزء کدام دسته هستید، مشغول برنامه‌ریزی برای آینده‌اید و می‌خواهید از زمان بهترین استفاده را بکنید یا دلتان می‌خواهد زمانتان را به فعالیت‌هایی اختصاص بدهید که سود مستقیمی برایتان ندارند.

بحث، بحث خوب و بدی نیست. قرار هم نیست در این مقاله، به شما بگویم کارمند بودن خوب است یا کارآفرین بودن.

شما در زندگی دو نقش دارید. یکی نقشی که در ظاهر مشخص است و یکی نقش ذهنی.

من در این مقاله می‌خواهم 7 تفاوت اصلی و اساسی بین کارمندان و کارآفرینان را بگویم. تصمیم با شماست که کدام یک را انتخاب می‌کنید.

فقط یک چیز خیلی خیلی مهم این وسط هست!

هر نقشی که انتخاب کردید، حتماً و حتماً ذهنتیتتان را هم مطابق با آن تغییر بدهید. دوگانگی، هم از کارآفرینی می‌اندازدتان و هم کارمندی.

بریم ببینیم این کارمندی و کارآفرینی چی هستند اصلاً؟

 

دنیای کارمندی: کارمند چه کسی است؟

دنیای کارمندی، دنیای خیلی از آدم‌ها است. اگر بگم بیشتر از 90 درصد، اصلاً اشتباه نکردم!

اشتباه نکنید؛ من نگفتم بیشتر از 90 درصد کارمند هستند، گفتم بیشتر از 90 درصد ذهنیت کارمندی دارند.

حالا یا واقعاً کارمند هستند، یا کارآفرینان ناموفقی‌اند که نتوانسته‌اند ذهنشان را با نقششان، جور کنند.

به هر حال . . .

اگر بخواهم کارمند را در یک جمله توصیف کنم، می‌توانم بگویم:

از دستش نده: آیا کسب و کار پدرم را ادامه دهم؟

یک کارمند، کسی است که وقت و انرژی خودش را بجای اینکه برای ایده‌ها و در مسیر رسیدن به اهدافش طی کند، برای ایده‌ها و اهداف شخص دیگری هزینه می‌کند.

این کاملاً به شما بستگی دارد که از کارمندی خوشتان می‌آید یا نه.

بعضی از شماها، دلتان می‌خواهد ساعت کار منظمی داشته باشید، بعد از کار تفریح کنید، درآمد ثابت و مشخصی داشته باشید تا هیچوقت نگران هزینه‌های ماهانه‌تان نباشید.

از طرفی، مطمئنم که از خیلی چیزها هم دل کندید. مثلاً دنبال این نیستید که تصمیم بگیرید و با کار کردن دیگران، درآمدتان را افزایش بدهید.

دنیای کارمندی، اصلاً دنیای آسانی نیست.

شما به عنوان یک کارمند، ساعاتی از شبانه روز را در یک شرکت کار می‌کنید و ماهانه یک دستمزد مشخص و ثابت دریافت می‌کنید.

این شما نیستید که مشخص می‌کنید مثلاً امروز باید چه کاری انجام دهید. شخص دیگری، یعنی کارفرمای شما، تعیین می‌کند که کارهایتان چیست و شما هم مطابق با آن‌ها، فعالیت می‌کنید.

نمی‌خواهم بیشتر از این دربارۀ کارمندی صحبت کنم؛ چون در بخش مقایسه، حسابی باهاتون حرف دارم.

 

دنیای کارآفرینی: کارآفرین چه کسی است؟

و امّا کارآفرینی . . .

آدم‌های کمی هستند که کارآفرینی را انتخاب کرده باشند. منظورم از کم، نسبت به کارمندی است.

رکُ و راست بگویم؛ کارآفرینی کار هر کسی نیست.

اگر شما تا حالا کارآفرینی کرده باشید، حتماً متوجه یکسری مشکلات و سختی‌ها شده‌اید. اگر هم می‌خواهید کارآفرین شوید، باید یک حقیقت را به شما بگویم.

دنیای کارآفرینی هم، دنیای بسیار سختی است.

فکر هم نکنید وقتی یک یا چند شرکت سرپا کردید، با خیال راحت و آسوده زندگی می‌کنید و خیلی تمیز، همه چیز خودکار انجام می‌شود.

نه، اصلاً اینطور نیست.

قبل از اینکه ادامه بدهم، بگذارید یک تعریف از کارآفرین بگم:

کارآفرین، شخصی است که وقت و انرژی خودش را برای ایده‌ها و اهدافش می‌گذارد و اکثر فعالیت‌هایی که برای رسیدن به آن ایده‌ها و اهداف وجود دارد را به اشخاص دیگری واگذار می‌کند.

کارآفرین، یک کسب و کار را تشکیل می‌دهد و اهداف کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدتی مشخص می‌کند. بعد از این، افرادی را که به آن‌ها کارمند می‌گویند را استخدام می‌کند.

خیلی از شماها، وقتی به کارآفرینی فکر می‌کنید، یک دنیای سرشار از آرامش و راحتی را می‌بینید.

نه مخالفم و نه موافق. چیزی که برای یک کارآفرین آرامش می‌آورد، مهاریت‌هایش است. سختی کار، در ابتدا قطعاً بیشتر است؛ امّا قرار نیست روزی برسد که شما هیچ سختی نداشته باشید.

وقتی تفاوت‌های اساسی بین کارمندان و کارآفرینان را بخوانید، حسابی دستتان می‌آید که کارمند بودن چه وضعیتی دارد و کارآفرین بودن چه وضعیتی.

بنظرم توضیح نقش‌ها بسه؛ بریم سر وقتِ تفاوت‌ها!

7 تفاوت اصلی بین کارمندان و کارآفرینان

تفاوت‌های بین کارمند و کارآفرین، 7 تا نیست؛ ولی من 7 تا از اصلی‌ترین تفاوت‌ها را انتخاب کردم.

تفاوت‌هایی که شاید بیشتر از هر مورد دیگری، فاصلۀ بین دنیای کارمندی و کارآفرینی را بیشتر می‌کنند.

وقتی این تفاوت‌ها را بخوانید و خیلی قشنگ درکشان کنید، راحت‌تر از چیزی که فکرش هم بکنید می‌توانید نفش‌تان را انتخاب کنید.

باز هم میگم، هر نقشی که قرار است انتخاب کنید، حتماً و حتماً ذهن‌تان را هم مطابق با آن پرورش بدهید. فکر نکنید که اگر مثلاً کارآفرینی پول بهتری دارد، حتماً باید کارآفرین بشوید.

ذهن، نیروی محرکه شماست. اگر ذهن‌تان با اهدافتان یکی نباشد، با ارزش ترین دارایی‌تان را هدر می‌دهید؛ وقت‌تان!

موضوع اول فکر می‌کنید چی باشه؟

اهداف؛ ارتقاء شغلی یا بهبود کسب و کار؟

یکی از مهم ترین تفاوت‌هایی که کارمندان یا کارآفرینان دارند، اهداف‌شان است.

کارمندان همیشه دلشان می‌خواهد در شرکتی که کار می‌کنند، رشد کنند و به جایگاه شغلی بهتری برسند.

مثلاً اگر یک برنامه نویس هستند، دائماً تلاش می‌کنند تا روزی سرپرست بخش برنامه نویسی بشوند.

بنابراین احتمالاً شما هم به این نتیجه رسیده‌اید که یک رقابت بین کارمندان بوجود می‌آید. وقتی بعنوان مثال، سرپرست شدن مزایایی مثل افزایش حقوق، انعطاف ساعت کاری و بیشتر شدن اختیارات داشته باشد، همه کارمندان، کاری می‌کنند که خودشان بدرخشند (رقابت مثبت)؛ البته مورد داشتیم یک شرکت کشته هم داده! (رقابت منفی :|)

ولی کارآفرینان، اینطور نیستند.

یک کارآفرین، هیچ رقیب داخلی ندارد و اصلاً جایگاه شغلی‌اش مرتبط با دیگر جایگاه‌ها نیست که بخواهد به آن‌ها برسد.

بنابراین، کارآفرین واقعی، دائماً به فکر بهبود کسب و کارش است. اگر یک کارمند به این فکر می‌کند که تا 2 سال دیگر سرپرست بشود، کارآفرین درگیر این موضوع است که چه کاری انجام دهد تا 2 سال دیگر، شرکتش را گسترش داده باشد.

رفع سوء تفاهم

منظورم از گسترش، لزوماً این نیست که کارآفرین 50 متر دفترکارش رو بکنه 100 متر، 20 کارمندش هم بشن، 40 نفر. منظورم اینه که کارآفرین کاری بکنه که با همون دفتر کار یا تعداد نیرو، درآمدش رو افزایش بده.

نحوه استفاده از زمان؛ ساعت کاری یا 24 ساعته؟

تفاوت دوم، نحوه استفاده از زمان است.

کارمندان و کارآفرینان، مثل همه 24 ساعت وقت دارند. امّا اینکه کارمند چطور از این زمان استفاده می‌کند و آن را به چیزی اختصاص می‌دهد، کاملاً متفاوت با کارآفرین است.

معمولاً کارمندان، پس از اینکه ساعت کاری‌شان تمام می‌شود، دنبال تفریح یا استراحت هستند. ولی کارآفرینان، بعد از ساعت کاری، تازه شیفت جدیدشان شروع می‌شود.

کارآفرین‌ها، دنبال یک وقت خالی می‌گردند تا بتوانند به اهداف و مسیرشان فکر کنند.

از دستش نده: قانون پارکینسون چیست و چطور می‌توانید از شر آن خلاص شوید؟

اگر این تکنولوژی را داشتید که ذهن تمام کارآفرینان را بخوانید، متوجه می‌شدید که همۀ آن‌ها، از تک تک لحظاتشان یا برای کار استفاده می‌کنند و یا برای فکر کردن به کار.

اگر یک کارمند تا 8 شب کار می‌کند و بعد استراحت می‌کند، کارآفرین اینطور نیست.

کارآفرین ممکن است تا ساعت 1 صبح هم بیدار باشد تا کارهایش را کامل کند و به استراتژی‌هایش فکر کند. اصلاً موفقیت مالی و کاری کارآفرین وابسته به استراتژی‌هایش است.

اگر کارآفرین بخواهد تمام وقتش را به کار کردن اختصاص بدهد و به اهداف و آینده کسب و کارش فکر نکند، خیلی زود شکست می‌خورد.

هر کارآفرین موفقی، مدیریت زمان دارد.

اصلاً یکی از دلایل شکست کسب و کارها، نداشتن مهارت مدیریت زمان است.

اگر تمام کارهای یک کارآفرین را به کارمند بدهید، خیلی زود متوجه می‌شوید که نمی‌توانند حتی نصف آن کارها را در یک شبانه روز انجام بدهند.

مثلاً یکم دربارۀ ایلان ماسک بخوانید. تازه متوجه می‌شوید کارآفرینی و مدیریت زمان عجب چیزِ خَفَن مَفَنیه!

 

نحوه کار کردن؛ سخت یا هوشمندانه؟

شاید خیلی از شماها فکر کنید که کارآفرین، کسی است که صبح تا شب سخت کار می‌کند.

خب اشتباه فکر می‌کنید!

حاضرم به شما قول بدهم هیچ کارآفرینی سخت‌تر از یک کارمند کار نمی‌کند. اگر ابزاری داشته باشید که یک روز کاملِ یک کارمند و کارآفرین را باهم مقایسه کند، شاید نتیجه حتّی این باشد که کارمند 5 برابر یک کارآفرین کار می‌کند.

خب پس چی میگن کارآفرینی سخته و اینا؟

ببینید، فرق کارآفرین با کارمند در نحوه کار کردن این است که یک کارآفرین، سختی می‌کشد تا مسیری برای موفقیت و رسیدن به اهدافش پیدا کند ولی برای پیمودن مسیر، هوشمندانه کار می‌کند.

زمانی شما کارآفرین واقعی هستید که اگر هیچکس نتواند راه‌ حل هوشمندانه‌تری برای کارهایتان پیدا کند.

کارمندان، همیشه سخت کار می‌کنند تا مدیرشان ذهنیت خوبی از آن‌ها داشته باشد.

امّا کارآفرینان، همیشه به دنبال این هستند که یک راه حل بهتر و سریع‌تر پیدا کنند. اصطلاحاً به دنبال بهینه کردن زمان و فرآیند کارشان هستند.

پس در اینجا کارمند شد:

کسی که سخت کار می‌کند تا مدیرش ذهنیت بهتری از او داشته باشد

و کارآفرین شد:

کسی که برای پیدا کردن یک راه حل سختی می‌کشد امّا آن راه حل، مسیرش را ساده و بهینه می‌کند

خب، اینم از سومین تفاوت . . .

 

شکست؛ عامل توقف یا آگاهی؟

چهارمین تفاوت بین کارمندان و کارآفرینان، برخوردشان هنگام مواجه با شکست است.

معمولاً وقتی کارمندان با شکست مواجه می‌شوند، خیلی سریع بهم می‌ریزند و حسابی برای کارهایشان خودشان را سرزنش می‌کنند.

هر آدمی، در هر زمینه‌ای ممکن است با شکست‌هایی مواجه شود.

یک کارمند وقتی شکست می‌خورد، نمی‌تواند به هیچ چیزی جز همان فکر کند. یعنی 100 درصد ذهنش می‌شود شکست، شکست و شکست!

امّا یک کارآفرین، شکست برایش مثل یک معلم است. البته منظورم از کارآفرین، کارآفرینی موفق است.

برعکس کارمند، کارآفرین در هنگام مواجه با شکست، دائماً خودش را سرزنش نمی‌کند و ذهنش پر از نکات منفی نمی‌شود.

بجای آن، چند کار مهم زیر را انجام می‌دهد:

  • به دنبال دلیل شکست می‌گردد تا تکرارش نکند
  • راه حل‌هایی را که می‌توانستند کمک کننده باشند را پیدا می‌کند
  • به دنبال مسیری می‌گردد تا دوباره با آن شکست مواجه نشود
  • نقاط قوت و ضعف خودش را پیدا می‌کند

کارآفرین‌ها وقتی شکست می‌خورند، فکر نمی‌کنند که دیگر همه چیز تمام شده است. معمولاً در این مواقع، یک کارآفرین دنبال این می‌گردد که چه فرصت‌های دیگری دارد و این شکست، چه فرصت‌هایی برایش بوجود آورده است.

شور و انگیزه کارمندان با شکست در 99 درصد مواقع از بین می‌رود. امّا کارآفرینان بعد از شکست هم انگیزه دارند؛ حتّی بیشتر!

شما با شکست‌هایتان چطور برخورد کرده‌اید؟ جدا از شغل‌تان، ذهن شما کارمند بوده یا کارآفرین؟

 

ریسک؛ ترس یا شجاعت؟

یکی از اصلی‌ترین تفاوت‌های کارمندان با کارآفرینان در ریسک کردن است.

کارمندان اصلاً ریسک کردن را دوست ندارند. مطمئنم به اکثر کارمندان وقتی کلمه ریسک را می‌گویید، یک چیزهایی مثل قمار کردن، پول باختن، بیچاره شدن، به خاک سیاه نشستن و چنین مواردی به ذهن‌شان می‌آید.

کارمندان بیشتر دنبال فعالیت‌هایی هستند که ریسک کمتری داشته باشد.

ولی ریسک کردن درست و اصولی، یکی از تفریحات کارآفرینان است. اصلاً وقتی کارآفرینان ریسک می‌کنند، لذت می‌برند.

البته که منظورم هر ریسکی نیست!

کارمندان نه تنها در زندگی‌شان، بلکه در محیط کار هم کارهایی را انجام می‌دهند که ریسک بسیار کمتری داشته باشد.

اینطوری بگم؛ با ریسک حال نمیکنن!

ولی شما هیچ کارآفرینی را نمی‌توانید پیدا کنید که ریسک نکرده باشد. اصلاً همین که بجای حقوق گرفتن، امنیت مالی‌تان را خطر می‌اندازید و تصمیم می‌گیرید کسب و کاری راه‌ اندازی کنید که ممکن است بعد از مدتی که درآمد نداشتید، باز هم درآمد نصیبتان نکند، خودش ریسک است.

کسانی که نمی‌خواهند ریسک کنند و زمان و انرژی‌شان را برای راه اندازی یک کسب و کار صرف کنند، کارمندی را انتخاب می‌کنند.

وقتی شما شغل کارمندی داشته باشید، دائماً در موقعیت‌هایی هستید که ریسک نمی‌کنید و ناخودآگاه، ذهن‌تان به این موضوع عادت می‌کند.

به همین دلیل است که خیلی برای یک کارمند سخت است بخواهد از شغلش دل بکند و کارآفرین شود.

بعلاوه، کارمندان با همان شرایط و حقوق شغل کارمندیشان، هزینه‌هایشان را پوشش می‌دهند و نمی‌توانند این ریسک را بکنند که از کارشان استعفا دهند و یک کسب و کار راه اندازی کنند.

 

درآمد؛ ثابت یا منعطف؟

درآمد برای همه مهم است؛ کارمند و کارآفرین هم ندارد.

کارمند، برای کارهایی که انجام می‌دهد، دستمزدی دریافت می‌کند. حالا این دستمزد یا بصورت ماهانه است یا پروژه‌ای. به هر حال باید یکسری از کارهایی که کارفرما به او می‌گوید را انجام دهد تا دستمزد یا حقوقی دریافت کند.

اصلاً هم مهم نیست که نتیجه کار کارمند چه باشد؛ وقتی کارمند کارش را درست انجام بدهد، حقوق می‌گیرد.

حالا که صحبت از درآمد کارمند شد، حتماً “هایلایت کارمند میلیونر” هم بخونید.

ولی آن طرف قضیه، یعنی کارفرما، هیچوقت برای کاری که می‌کند حقوق نمی‌گیرد. من که هیچ کارفرمایی را ندیدم بگوید کار میکنم تا حقوق بگیرم یا درآمد داشته باشم! شما دیده‌اید؟

کارفرما، کار می‌کند و برای نتیجۀ کارهایش است که درآمد کسب می‌کند. یعنی حتّی اگر کارفرما، هزاران کار هم انجام دهد امّا هیچ کدام نتیجۀ مثبتی نداشته باشند، درآمدی کسب نمی‌کند.

مثلاً یک کارفرما که تمام مدیران مربوطه را دورِ هم جمع می‌کند و باهم یک استراتژی تبلیغاتی می‌چینند، برای این کارها درآمدی می‌گیرد؟

نه!

کارفرما زمانی درآمد کسب می‌کند که تبلیغات کنند، فروش داشته باشند، از پس مخارج و هزینه‌ها بربیاید و سود کنند. آنوقت است که کارفرما به یک درآمد می‌رسد.

یک نکتۀ مثبت که درآمد کارفرما نسبت به کارمند دارد، منعطف بودن آن است.

مثلاً اگر در یک مقطعی، بازاری که کسب و کار کارفرما در آن فعالیت می‌کند، حسابی داغ شود، کارفرما چندین برابر درآمد کسب می‌کند امّا کارمند حقوقش ثابت است.

حتّی وقتی شرکت استراتژی‌هایش را تغییر می‌دهد، ممکن است درآمد کارفرما چند برابر شود امّا درآمد کارمند همان چیزی است که در قراردادش نوشته شده است.

 

دانش: تخصّص یا مهارت؟

آخرین تفاوت بین کارمندان و کارآفرینان، دانششان است.

هر کارفرمایی، دلش می‌خواهد کارمندانش در کاری که می‌کنند، متخصّص باشند.

اصلاً باید همینطور باشد. هیچوقت نباید از کارمندانی استفاده کرد که در کار اصلی‌شان تخصّص ندارند. اگر شما یک شرکت مشاور بازاریابی باشید، کارشناسان شرکت شما نباید تخصّص داشته باشند؟

اصلاً بگذارید یک مثال دیگر بزنم . . .

فرض کنید شما یک شرکت برنامه نویسی دارید که پروژه‌های مختلفی به شما داده می‌شود. قطعاً شما هم مثل هر شرکتی در این کُرۀ گِرد، می‌خواهید مشتریانتان از خدمات شما راضی باشند و دوباره هم به شما سفارش بدهند.

اگر شما برنامه نویسانی داشته باشید که متخصص نباشند، نمی‌توانید سفارش مشتری را به خوبی انجام بدهید تا او راضی باشد. بنابراین، باید برنامه نویسان شما در زمینۀ فعالیتشان، متخصّص باشند؛ حالا اگر شما تخصّص برنامه نویسی هم نداشتید، مهم نیست. (ولی آشنایی بهتره داشته باشید)

کارآفرین، لزوماً نباید تخصّص داشته باشد. خیلی از کارآفرین‌ها، از برنامه نویسی چیزِ زیادی نمی‌دانند ولی شرکت برنامه نویسی موفقی دارند.

از طرفی، یک کارآفرین حتماً باید چند مهارت مختلف داشته باشد.

مثلاً یکی از اصلی‌ترین مهارت‌هایی که باید کارآفرینان داشته باشند، مهارت مدیریت کارها است. کمتر کارمندی به تنهایی می‌تواند چنین کاری انجام دهد.

هر کسب و کاری، بحران‌های مخصوص به خودش را دارد. یکی دیگر از مهارت‌های مهمی که باید هر کارفرمایی داشته باشد، تصمیم گیری در مواجه با بحران‌ها است.

یک کارمند اصلاً با بحرانی مواجه نمی‌شود. اینکه تعداد سفارش‌هایی که به شرکت برنامه نویسی شما می‌دهند کم شده است، برای شما یک وضعیت نامناسب است که باید سریع اوضاع را بهبود دهید.

کارمند که حقوقش را می‌گیرد. در بدترین حالت که نتوانید با بحران‌ها دُرست برخورد کنید و حقوق کارمند را بدهید، باز هم جای دیگری استخدام می‌شود و حقوق می‌گیرد!

پس این خیلی مهم است که بدانید:

یک کارفرما، حتماً باید چند مهارت اصلی داشته باشد و لزوماً نیاز به تخصّص ندارد امّا کارمند قطعاً باید تخصّص داشته باشد ولی دانستن مهارت‌های اصلی، برایش ضرورتی ندارد.

و این هم از آخریش!

 

خلاصه اینکه . . .

هم کارمند بودن سخت است هم کارآفرین بودن. ولی دو نکته خیلی مهم هستند.

یکی اینکه یکی از این‌ها را با آگاهی از تمام تفاوت‌هایی که گفتم انتخاب کنید و نکته دوم اینکه حتماً ذهنیت‌تان را مطابق با نقشی که انتخاب کردید، پرورش بدهید.

کارآفرینی نباشید که ذهنیت کارمندی داشته باشید یا برعکس؛ وگرنه کارتان تمام است. اصلاً هم مهم نیست تا الان چه ذهنیتی داشتید. تنها چیزی که مهم است، این است که می‌خواهید از این به بعد چه ذهنیتی داشته باشید.

دنیای کارمندی و کارآفرینی، هر دو دنیای وسیعی هستند.

در دوره جامع کسب و کار، کاملاً دربارۀ کارآفرینی و صفر تا صد راه اندازی کسب و کار توضیح دادم. فکر نکنید آموزش‌های این دوره، تکراری و قدیمی هستند. تمام نکات، جدید و مرتبط با دنیای رقابتی امروز می‌باشند.

راستی؛ مقالات دیگر وبلاگ فراموش نشه!

خب . . . تموم شد؛ خسته نباشید 🙂

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *