شخصیت شناسی در کسب و کار

خیلی از شماها، احتمالاً با این مشکل مواجه شده‌اید که اصلاً با کارمندتان نمی‌ساختید.

دائماً هم فکر می‌کردید که فلان کارمند در شرکت شما کار می‌کند تا هر روز اعصابتان را خرد کند و هر کاری به او می‌گویید، یا خلافش را انجام بدهد یا درست و حسابی کار نکند.

شخصیت شناسی در کسب و کار، اهمیت خیلی زیادی دارد.

راستش را بخواهید، در زمان‌های گذشته، کسب و کارها اینطوری بودند که کارفرما و کارمند فاصلۀ زیادی با هم داشتند و صمیمیتی وجود نداشت. خیلی از کارمندان حتّی کارفرمایشان را یکبار در سال هم نمی‌دیدند.

بنابراین سیستم کاری طوری بود که یک مدیر یا سرپرست مسئولیت سر و کله زدن با کارمندان را داشت و کارفرما هم برایش مهم نبود که کارمندانش چطور کار می‌کنند؛ خوشحالند یا ناراحت. تنها چیزی که اهمیت داشت، این بود که کار انجام شود.

ولی در دنیای امروز، بیزینس‌ها چیزی مثل چارت سازمانی ندارند و فضای کاری، صمیمی‌تر شده است.

به همین دلیل، شمایی که قرار است کسب و کار راه اندازی کنید، با کارمندانتان بصورت مستقیم در ارتباط هستید و اگر شخصیت شناسی را دستِ کم بگیرید، حسابی به مشکل می‌خورید.

در این مقاله، بطور کامل با شخصیت شناسی، کاربردها و انواع شخصیت‌ها آشنا می‌شوید و می‌توانید بهتر، کسب و کار و کارمندانتان را مدیریت کنید.

 

شخصیت شناسی در کسب و کار (Character Recognition) چیست؟

 وقتی قرار است کسب و کاری راه اندازی کنید، خیلی مهم است که ببینید دنبال چه شخصیت‌هایی می‌گردید

شخصیت شناسی، علمی است که به شما کمک می‌کند تا بتوانید افراد مناسبی را به کار بگیرید و بخش‌های مختلف را به خوبی مدیریت کنید.

شخصیت شناسی، یک مرحله قبل از انجام دادن هر کاری یا حتّی صحبت کردن است. خیلی از مدیران، بدون اینکه آگاهی از شخصیت کارمندشان داشته باشند، حرف‌های نامناسبی می‌زنند یا حتّی کارهای اشتباهی را می‌خواهند انجام دهد.

همانطور که گفتم، چون ارتباط بین مدیر و کارمند در کسب و کارهای امروزی، بیشتر شده است، باید بتوانید شخصیت‌ها را شناسایی کنید و بهترین کارها را برای هر نفر مشخص کنید.

لطفاً از این مدیرایی نباشین که اصلاً این چیزا براشون مهم نیس. کار اشتباه دادن به کارمند اشتباه، استخدام افراد نامناسب و رفتارهای اشتباه، همۀ چیزهایی هستن که حسابی میتونن از پا دربیارنتون و کسب و کارتون رو دود کنن بره هوا!

خیلی از کسب و کارها را اگر نگاه کنید، متوجه می‌شوید که بعضی کارمندان باهم نمی‌سازند و وقتی هم اینطور باشد، کارهایی که به آن‌ها داده شده را خوب انجام نمی‌دهند.

شخصیت شناسی به شما این امکان را می‌دهد که بتوانید متوجّه شوید کارمندانتان، چطور رفتار می‌کنند، مناسب چه کاری هستند، وقتی مشکل پیش بیاید، چه کار می‌کنند و در مجموع، به درد کسب و کارتان می‌خورند یا نه؟

اشتباه نکنید!

دنبالِ خوب و بد نیستیم. هر شخصیتی، برای بعضی کارها و کسب و کارها خیلی خوب است ولی همان شخصیت می‌تواند برای یک کسب و کار دیگر، بدترین باشد.

جلوتر که بریم، بهتر متوجّه می‌شوید که شخصیت شناسی به چه دردی می‌خورد و چه تاثیری بر روی مدیریت‌تان خواهد داشت.

شخصیت شناسی به چه دردی می‌خورد؟

 

بیزینس‌های امروزی، نیاز شدیدی به شخصیت شناسی دارند.

اگر شما هم می‌خواهید کسب و کاری راه اندازی کنید، باید شخصیت شناسی را یاد بگیرید. شخصیت شناسی در کسب و کار، به شما کمک‌های بسیار زیادی می‌کند. در ادامه، چند مورد از مهم‌ترین کاربردهای شخصیت شناسی را برایتان می‌گویم تا حسابی با این موضوع آشنا بشوید و کاربردش را درک کنید.

 

استخدام اصولی کارمندان

یکی از مهم‌ترین کاربردهای شخصیت شناسی، در استخدام کارمندان است. وقتی می‌خواهید کارمندی را استخدام کنید، همانطور که به مهارت‌ها و دانشش توجّه می‌کنید، باید شخصیتش هم برایتان مهم باشد.

چرا این را می‌گویم؟

چون کارمندان زمان بسیار زیادی را با شما و دیگر کارمندان در ارتباطند. اگر شخصیتشان طوری باشد که مناسب شغل یا محیط کسب و کار شما نباشد، حسابی به مشکل می‌خورید. مثلاً وقتی کارمندی شخصیت درونگرایی داشته باشد، نمی‌تواند به اندازۀ یک کارمند برونگرا، ارتباط برقرار کند.

اینکه بعضی‌ها کارشان را درست انجام نمی‌دهند، فقط به این دلیل نیست که عرضه ندارند یا کارمند خوبی نیستند؛ شاید شما آن‌ها در جایگاهی گذاشتید که اصلاً مناسب شخصیتشان نیست.

بگذارید یک مثال برایتان بزنم.

فرض کنید یک کارمند با مهارت فروش و بازاریابی می‌خواهد در شرکتتان استخدام شود. اگر من جای شما بودم، بجز اینکه مهارت و دانش طرف را بسنجم، به شخصیتش خیلی دقت می‌کردم. اگر متوجّه شدم که شخصیت درونگرایی دارد، اصلاً برای بازاریابی انتخابش نمی‌کردم.

ولی اتفاقاً اگر قرار بود مدیر فروش استخدام کنم، کسی را انتخاب می‌کردم که شخصیت درونگرایی داشته باشد!

از دستش نده: صفر تا صد استخدام نیروی انسانی | از نگارش آگهی تا مصاحبه

بنابراین اینطوری می‌خواهم بگویم که فکر نکنید شخصیت شناسی برای استخدام اهمیتی ندارد. وقتی شما هر کارمند با عرضه، با مهارت بالا و با دانش زیاد را در جایگاهی که مناسب شخصیتش باشد را قرار بدهید، بازدهی کارهای کسب و کارتان را بالا می‌برید.

یا مثلاً فکر کنید می‌خواهید آیدیا روم (Ideas Room) راه اندازی کنید که چند نفر بنشینند و برای موضوعات مختلف کسب و کارتان، ایده‌های ناب بدهند. برای اینکار، باید افراد درونگرا با شخصیت متفکرانه را انتخاب کنید. بعید می‌دانم اشخاص برونگرا با شخصیت تمایل به ارتباط، چنین حوصله‌ای داشته باشند!

نگران نباشید؛ به بخش بعدی مقاله که برسید، دربارۀ همۀ این‌ها توضیح می‌دهم و متوجّه می‌شوید هر شخصیت، برای چه جایگاهی مناسب است.

 

مدیریت دقیقِ رفتار کارمند با کارمند (ETE) و مدیر با کارمند (MTE)

شخصیت شناسی، علاوه بر اینکه برای استخدام کارمندان به شما کمک می‌کند، برای نحوۀ رفتار با هر کارمند را هم آسان‌تر می‌کند.

مدیریت در فضای داخلی کسب و کارها، دو حالت دارد:

  • مدیریت رفتار مدیر با کارمند (MTE)
  • مدیریت رفتار کارمند با کارمند (ETE)

هر کسی مطابق با شخصیتی که دارد، باید با او رفتار شود. مثلاً وقتی کارمند شما یک شخصیت درونگرا است و در کارش اشتباهی می‌کند، شیوه‌ای که باید به او تذکر بدهید با یک شخصیت برونگرا، فرق می‌کند.

می‌دانم که کار سخت می‌شود اگر حواستان به تمام این مسائل باشد، ولی دیگر کاریش نمی‌توان کرد. اگر برایتان مهم است که ارتباط و رفتار مناسب (نه خوب، نه بد؛ مناسب!) با کارمندانتان داشته باشید، باید بدانید که هر کدامشان، چه شخصیتی دارند.

منظور از MTE یا همان مدیریت رفتار مدیر با کارمند، شیوۀ برقراری ارتباط، حل مسائل، همفکری، نظرخواهی و برنامه‌ریزیِ مدیر، مطابق با شخصیت کارمندش با اوست.

فرض کنید شما 10 کارمند دارید. شما باید با شخصیت تمام این 10 نفر آشنا باشید تا بتواند از همان اولین دقیقۀ روز تا پایان ساعت کاری، رفتارها و کارهایتان را مطابق با شخصیت هر کدام برنامه ریزی کنید.

نه به وسواس!

فکر نکنین منظورم اینه که الان برین و انقدر دقیق و برای هزار بار یک رفتارتون رو بررسی کنین که اصلاً به هیچ کارتون نرسین. باور کنین اینطوریا نیس! فقط کافیه شخصیت کارمندانتون رو بشناسین؛ خود به خود با کمی دقت، همچی درست میشه!

 بجز رفتار مدیر با کارمند، رفتار و ارتباط کارمندان با یکدیگر هم خیلی مهم است. شما باید گذشته‌ها را فراموش کنید که فقط می‌آمدند یک کسب و کار راه اندازی می‌کردند و بزور همه باید کنار هم می‌سوختند و می‌ساختند!

الان اوضاع فرق کرده است.

شما باید در اصل بجای اینکه صرفاً چند نفر را دورِ هم جمع کنید، یک اتّحاد، همدلی و همبستگی بین اعضای تیمتان به وجود بیاورید. برای اینکه همۀ اعضا بتوانند باهم ارتباط و رفتار خوبی داشته باشند، باید شخصیت شناسی را جدی بگیرید.

منظور از ETE یا همان مدیریت رفتار کارمند با کارمند، شیوۀ برقراری ارتباط، حل مسائل، همفکری، نظردهی و اجرای برنامه‌های کارمندان با یکدیگر است.

بنابراین حتماً وقتی قرار است برای تکمیل تیم برنامه‌نویسی‌تان نیرویی استخدام کنید، باید حواستان باشد شخصیت تمام برنامه‌نویس‌هایی که دارید با یکدیگر جور در بیاید.

اگر شخصیت‌های متفاوتی را برای یک بخش از کسب و کارتان بگذارید، دیگر نه خبری از همکاری و همفکری خواهد بود و نه شوق و انگیزه‌ای بین کارمندانتان خواهید دید.

 

خدمات رسانی بهتر

هر مدیری، دلش می‌خواهد به بهترین شکل به مشتریانش خدمات بدهد تا همیشه راضی باشند و در لیست مشتریان وفادار قرار بگیرند. مطمئنم شما هم همین را می‌خواهید.

شما بهترین ایدۀ دنیا را هم داشته باشید، باز هم باید کارمندان خوبی داشته داشته باشید تا بتوانید آن را پیاده سازی کنید و مشتریانتان را راضی نگه دارید. نیروی انسانی، مهم‌ترین و اساسی‌ترین بخش هر کسب و کاری است.

شخصیت شناسی، به شما کمک می‌کند تا بتوانید شناخت دقیق‌تری از هر کارمندتان داشته باشید و در بخش‌هایی از آن‌ها استفاده کنید که به بهترین شکل کارشان را انجام دهند. اگر هر کدام از اعضای یک کسب و کار، کارشان را خوب انجام بدهند، نتیجۀ کار هم عالی می‌شود.

مثال!

خیلی از شرکت‌ها، پشتیبانیشون خوب نیس. حالا هر چقدرم بقیه کارشونو خوب انجام بدن، منِ مشتری وقتی ببینم اون پشتیبان جواب تماسمو نمیده، میفهمم که یجای کار میلنگه. و الان دیگه من و شما میدونیم که احتمالاً مشکل از شخصیتی نامنظم، بی برنامه، فاقد وجدان کاری یا حتّی خجالتی اون شخصه که مدیر توجّه نکرده موقع استخدام!

افزایش مشتریان و فروش

اول به من بگویید چقدر دربارۀ افزایش فروش و راهکارهای جدیدش می‌دانید؟

جوابتان هر چه که باشد، حتماً مقالۀ زیر را بخوانید؛ چون راهکارهای جدیدی گفتم که مطمئنم حسابی به دردتان می‌خورند:

از دستش نده: با این راهکارها، از همین حالا افزایش فروش‌تان را قطعی بدانید!

افزایش مشتریان و فروش، نتیجۀ سه مورد بالا هستند. اگر شما کارمندان درستی را در جایگاه مناسب قرار دهید، حواستان به مدیریت MTE و ETE باشد و خدمات رسانی را بهتر کنید، رضایت مشتریانتان را بالا می‌برید.

حالا اینجا دو تا اتفاق می‌تواند بیافتد:

تغییر صعودی مشتریان وفادار –  یکی از اتفاقاتی که می‌تواند بیافتد، بیشتر شدن تعداد مشتریان وفادارتان است. یعنی با اینکار، خیلی از مشتریان‌تان، به مشتری وفادار کسب و کارتان تبدیل می‌شوند که این خودش آرزوی خیلی از کسب و کارهاست!

افزایش میزان فروش – با اینکار، این شانس را دارید که برندتان برود تویِ لیست بازاریابی دهان به دهان! آنوقت است که دیگر نان‌تان در روغن است 😊 وقتی بازاریابی دهان به دهان شوید، مشتریان بیشتری به سمت کسب و کارتان می‌آیند و در نتیجه، تعداد مشتریان و فروشتان افزایش پیدا می‌کند.

همۀ این اتفاقات، نتیجۀ شخصیت شناسی اصولی و دقیق هستند.

حالا برویم سراغِ انواع شخصیت‌ها؛ چه هستند و کجا به درد می‌خورند؟

 

چه نوع شخصیت‌هایی داریم؟

هر کسی، با توجّه به شرایطی که داشته، یک نوع شخصیت را درون خودش رشد داده است. البته بهتر است بگویم شخصیت غالبش؛ چون آدم‌ها، یک نوع شخصیت ندارند. مثلاً وقتی کسی شخصیت درونگرا دارد، اینطور نیست که فکر کنید همیشه و برای هر چیزی، مثل درونگراها رفتار می‌کند.

منظور این است که شخصیت غالبش درونگرایی است. یعنی شاید اگر برود تست شخصیت بدهد، 57 درصد درونگرا باشد و 43 درصد برونگرا. پس یعنی یک سری خصوصیت‌های برونگراها را هم دارد.

دقیقاً شما هم وقتی یک نوع شخصیت دارید، فکر نکنید ویژگی‌ها دیگر شخصیت‌ها را نمی‌توانید داشته باشید. ولی از آنجایی که هر کس، در شرایط مختلف، اولویت رفتاریش مطابق با اصول شخصیت غالبش است، توجّه ما هم باید بیشتر به همین موضوع باشد.

چند گروه از شخصیت‌های مختلف را برایتان توضیح می‌دهم تا بهتر کارمندانتان را استخدام کنید و رفتار و کارهایتان را مطابق با شخصیتشان، جلو ببرید.

چند گروهی که انتخاب کردم، این‌ها هستند:

  • درونگرا
  • برونگرا
  • حساس
  • کمال‌گرا
  • بشر دوست
  • موفقیت طلب

 

شخصیت نوع اول؛ درونگرا (Introverted)

خیلی از آدم‌ها فکر می‌کنند درونگرایی بجای اینکه یک نوع شخصیت باشد، بیشتر بیماری یا مشکل است.

باور نمی‌کنید؟

عکس زیر هم برای کسانی که باور نمی‌کنند!

درونگرایی، نه یک بیماری است و نه یک مشکل؛ بلکه یک نوع شخصیت است. درونگراها، اینطور نیستند که گوشه گیر و ساکت باشند و اصلاً هیچی از مهارت‌های ارتباطی ندانند.

افراد درونگرا یعنی افرادی که از درگیر شدن با افکار، احساسات، نظرات، ایده‌ها، علایق و باورهای خودشان در درونشان، انرژی می‌گیرند و تمایل زیادی به توجّه به دنیایی بجز دنیای درون خودشان، ندارند. 

درونگراها، ترجیح می‌دهند تنهایی کارهایشان را انجام دهند. نه اینکه خیلی از جمع و جلسه بدشان بیاید، ولی تقریباً هر چقدر در تنهاییشان انرژی می‌گیرند، همانقدر را وقتی با دیگران هستند، از دست می‌دهند.

بنابراین، وقتی قرار است کارمندی را استخدام کنید که درونگراست، حسابی حواستان باشد که شغلی که برایش در نظر دارید، به شخصیتش می‌خورد یا نه.

افراد درونگرا، برای شغل‌هایی مناسب هستند که کار اصلی در اکثر مواقع، به صورت تنهایی انجام می‌شود.

بگذارید برایتان یک مثال بزنم . . .

مَمَّد را در نظر بگیرید.

فرض کنید شما یک نیروی بازاریابی و فروش می‌خواهید. این آقا مَمَّد هم شخصیت درونگرایی دارد.

بنظر شما، چنین شخصی برای بازاریابی و فروش مناسب‌تر از یک شخصیت برونگراست؟

قطعاً نه!

نیروی بازاریابی و فروش، اگر درونگرا باشد، در همان اولین ساعات کاری، خیلی زود خسته می‌شود و انگیزۀ و انرژی برای ادامۀ کارش ندارد.

ولی همین شخص درونگرا، اگر قرار بود مدیر فروش استخدام کنید، مناسب‌تر از یک شخصیت برونگرا بود.

چرا؟

چون مدیران فروش، خیلی وقت‌ها در تنهاییشان، استراتژی‌های فروش و بازاریابی را طراحی می‌کنند، گزارش‌ها را آنالیز می‌کنند و معمولاً هم به اندازۀ نیروها، اینور و آنور نمی‌روند و ارتباط زیادی با اشخاص مختلف ندارند.

فکت: خیلی از مدیران برتر دنیا مثل بیل گیتس، مارک زاکربرگ، لری پیج و وارن بافت، شخصیت درونگرایی دارند. پس فکر نکنید درونگرایی، یک ضعف است؛ درونگرایی فقط یک نوع شخصیت مثل دیگر شخصیت‌هاست.

پیشنهاد میکنم حتماً مقالۀ مدیران درونگرا را بخوانید.

اگر نیروی درونگرایی در شرکتتان دارید، سعی کنید فرصت و فضای فکری و بررسی تنهایی را به او بدهید و با تجمع‌های غیر ضروری، مانع کارش نشوید.

تا جایی که می‌توانید نگذارید در کنار برونگراها باشد و فضای اطرافش، شلوغ نشود.

 

شخصیت نوع دوم؛ برونگرا (Extroverted)

مخالف شخصیت درونگرا، شخصیت برونگراست. همانطور که تصورات اشتباهی برای شخصیت درونگرا وجود دارد، خیلی حرف‌ها هم راجع به شخصیت برونگرا گفته می‌شود. که البته خیلی از آن‌ها واقعیت ندارد!

یادتان است گفتم که دورنگراها بیشتر با افکار، باور و احساسات خودشان درگیر هستند و از این کار انرژی بیشتری می‌گیرند؟

برونگراها، افرادی هستتد که برعکس درونگراها، سعی می‌کنند تا افکار، عقاید، احساسات، باورها، نظرات، ایده‌ها و علایق خودشان را با دنیای بیرون مرتبط کنند. برونگراها، تمایل نسبتاً زیادی به ارتباط با دنیای بیرون از خودشان دارند.

برونگراها، با تنهایی خودشان انرژی نمی‌گیرند و بیشتر تمایل دارند که با دیگران دربارۀ مسائل مختلف، ارتباط برقرار کنند.

من اگر جای شما باشم، از برونگراها برای بخش‌هایی از شرکتم استفاده میکنم که نیاز به ارتباط گسترده‌تری با دیگران وجود دارد. مثلاً نیروهای بازاریابی و فروش، چون ارتباط زیادی با افراد و مشتریان دارند، بهتر است برونگرا باشند تا درونگرا.

نیروی پشتیبان چطور؟

بنظرم برای نیروی پشتیبانی، فرق زیادی نمی‌کند از برونگراها استفاده کنید یا درونگراها. چون درونگراهایی هم هستند که مهارت ارتباطی دارند؛ تنها مسئله‌ای که وجود دارد، کمتر استفاده کردن از این مهارت نسبت به برونگراهاست.

اگر شغل‌هایی که در نظر دارید، نیاز به افرادی دارد که وقت در تنهاییشان بگذارند و مسائل مختلف را حل و فصل کنند، بهتر است سمت برونگراها نروید. درونگراها، برای چنین کارهایی که نیاز به تنهایی برای مدت طولانی در روز دارند، بهتر هستند.

شخصیت نوع سوم؛ حساس (Sensitive)

شاید تا حالا کارمندانی را دیده باشید که حساس هستند.

توجّه به کارها، خیلی خوب است؛ البته به اندازه. وقتی این توجّه از اندازه‌اش رد بشود، همه چیز بهم می‌ریزد. مثلاً فرض کنید شما می‌خواهید یک نفر را برای روابط عمومی شرکتتان، انتخاب کنید.

ببینید؛ اگر این شخص، حساس باشد، خیلی راحت می‌تواند کلکِ برندتان را بکند!

وقتی یک نفر باید هم حواسش به اخبار باشد، بازخوردهای منفی و مثبت را پاسخ دهد و روی واکنشش کنترل داشته باشد، نباید حساسیت به خرج دهد. حتّی دیدم که گاهی یک کارمند انقدر برای احترام به مشتری آنقدر حساسیت به خرج می‌دهد که آن مشتری دیگر جرئت نمی‌کند همکاریش را ادامه دهد.

خیلی بین این‌ها فرق است. کارمندی که از کوچک‌ترین اتفاق‌ها در محل کار برای انگیزه دادن به همکارانش استفاده می‌کند، فرق می‌کند با کسی که هر چیزی ناراحتش می‌کند، روی رفتارش با دیگران و مشتریان حساس است و اعصاب خودش و همکارانش را بهم می‌ریزد.

 

شخصیت نوع چهارم؛ کمال‌گرا (Perfectionist)

کمال‌گراها، اصلی‌ترین کسانی هستند که در بین کارمنداتان باشند، شک نکنید حسابی ضرر خواهید کرد.

فکر میکنم خیلی از شماها بدانید که کمال‌گرایی اصلاً چیست و کمال‌گرا به چه شخصی گفته می‌شود. ولی برای اینکه هم یک یادآوری باشد و هم معنای دقیقش در کسب و کار را متوجّه شوید، برایتان تعریف میکنم.

کمال‌گرا،  کسی است که عناصر موفقیتش، خیلی بالاتر از استانداردهاست. یعنی هدف‌هایی را در نظر می‌گیرد که منطقی نیست و اگر هم به آن نرسد، خودشان را شکست خورده می‌داند؛ حتّی اگر 99 درصد راه هم رفته باشد، 1 درصد برای اینکه کاملاً احساس پوچی کند، کافی است! 

یکبار دیگر همین تعریفی که گفتم را بخوانید؛ قشنگ درکش کردید؟

اگر دقیق متوجّه شخصیت کمال‌گرا شده باشید، الان دیگر برایتان روشن شده است که چرا نباید از چنین اشخاصی در شرکتتان استفاده کنید؛ چه برسد مدیریتشان!

مثلاً فرض کنید یک نفر از کارمندانتان، هر چقدر هم مزایایش بیشتر شود، حقوقش بالاتر برود و یا حتّی جایگاه شغلی‌اش بهتر شود، باز هم تا وقتی به بهترین وضعیت نرسد، خودش را شکست خورده می‌داند.

بگذارید اینطوری بگویم . . .

اگر شما یک برنامه نویس اندروید دارید، ممکن است بعد از اینکه همه چیز را بررسی کردید، بخواهید او را از یک کارمند ساده، به سرگروه تیم برنامه نویسی اندروید ارتقاء بدهید. بعد از مدتی، باز تصمیم می‌گیرید که مدیر پروژه برنامه نویسی و بعد از آن هم سرپرست بخش برنامه نویسی شود.

اگر چنین شخصی کمال‌گرا باشد، تا وقتی از کارمند ساده بودن به سرپرستی نرسد، حالش خوب نیست!

وقتی هم حالش خوب نباشد، آنطوری که باید کار نمی‌کند و تا وقتی مطمئن نشود که ارتقاء شغلی پیدا می‌کند، بی انگیزه و بی انگیزه‌تر می‌شود.

نکتۀ مهم: انگیزه داشتن و فکر کردن به آینده رو با کمال‌گرایی اشتباه نگیرینا! اون بحثش جداس. وقتی فکر کردن به آینده میشه کمال‌گرایی که برای پیشرفتاتون تا رسیدن به نقطۀ آخر، هیچ ارزشی قائل نشین.

آف کورس که در نهایت هم یک فرد کمال‌گرا، به نقطۀ آخر نمی‌رسد. چون هر چقدر نزدیک شود، باز یک چیزی وجود دارد که از هدفش بهتر است.

یک چیزی تو مایه‌های تناقض دوبخشی پارادوکس زنون!

 

شخصیت نوع پنجم؛ بشر دوست (Humanitarian)

آخرین نوع شخصیتی که قرار است برایتان بشکافمش، شخصیت بشر دوستی است.

قبل از اینکه توضیح بدهم، بنظر شما، چنین شخصیتی مناسب محیط کسب و کار است یا نه؟

خوب فکر کنید . . .

به نظر من، بشر دوست‌ها، هم می‌توانند بد باشند و هم خوب. وقتی افرادی در شرکت شما کار کنند که چنین شخصیتی داشته باشند، به همکاران خودشان کمک می‌کنند و هر چیزی که وضعیت داخلی و خارجی کسب و کارتان را بهتر کند، انجام می‌دهند.

یعنی چنین افرادی، معتقدند که پیشرفت کردن زمانی خوب است که همه با هم پیشرفت کنیم و اگر کسی مشکلی دارد، باید کمک کنیم تا مشکلش برطرف شود.

امّا بیایید از یک نگاه دیگر هم ببینیم . . .

بشر دوست‌ها، معمولاً در محیط کار، قدرت ارتباطی قوی ندارند. یعنی مثلاً نمی‌توانند برای هر چیزی نه بگویند!

هر کاری که کسی از آن‌ها بخواهد، چون شخصیتشان اینطور است که باید کمک کنند، نمی‌توانند نه بگویند و کمکی از آنها خواسته شده را انجام ندهند. و البته که خیلی وقت‌ها، این نه گفتن باعث انجام کارهایی می‌شود که ممکن است خیلی به ضرر کسب و کارتان تمام شود.

بنابراین نه اینکه چنین افرادی را استخدام نکنید، ولی حواستان به رفتارهایشان باشد. اگر متوجّه شدید که حس بشر دوستی‌شان بیش از حد است، فکر به کار گرفتنشان را از سرتان شدیداً بیرون کنید!

 

خلاصه اینکه . . .

شخصیت شناسی، اصل مهم و اساسی در کسب و کار، از استخدام تا مدیریت کارمندان است. شما نمی‌توانید بدون اینکه از شخصیت کارمندانتان اطلاعی داشته باشید، کارهایی را به آنها بسپارید. مگر اینکه دلتان بخواهد کارهایتان درست و حسابی انجام نشود!

بنابراین چندین بار این مقاله را بخوانید؛ خوب شخصیت‌های اصلی را بشناسید و حتماً (با 10 بار تکرار!!) برای استخدام و مدیریت کارمندانتان، حواستان به این چیزها باشد.

سی یو 😉

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *